مهمانان نوروزی -قسمت سوم
آوینا و عسل بعد از آب بازی و شلوغ کاری خوابیدن و یک ساعت بعد بیدار شدند. لبخند رضایت روی لب های آوینا چند دقیقه بعدش محو شد، چون در کمال ناباوری گلاب به روتون حالش به هم خورد و بالا آورد. این حالت تهوع تا اهواز ادامه داشت . شب که رسیدیم اهواز، بعد از جمع و جور کردن اولیه، آوینا رو که همچنان بالا می آورد بردیم دکتر. دکتر براش آمپول ب 6 تجویز کرد و ما برگشتیم خونه. از ساعت 11 شب، گلاب به روتون این دفعه من چپ کردم و تا ساعت 5صبح من و آوینا . صبح روز سیزدهم دوباره رفتیم دکتر و من سرم و دو تا آمپول و آوینا هم دو تا آمپول نوش جان کردیم و برگشتیم خونه. خلاصه روز سیزده بد...